اکسیژن دانشجویی

کاری از (Bomber Boys Band (3B

اکسیژن دانشجویی

کاری از (Bomber Boys Band (3B

برای چه؟

اول:

بزرگی کرم کوچکی دید که روی زمین به سختی میخزید، روی به آسمان کرد و پرسید: خدایا! این کرم را در این دنیای بیکران، از برای چه آفریدی؟

پاسخ آمد: کرم نیز هر روز همین سوال را از من، درباره تو میپرسد...

(بعضی ها میگن این بزرگ، حضرت موسی (ع) بوده که من چون اطلاع درستی ندارم تایید یا تکذیب نمیکنم)

دوم:

چیزی از اثر پروانه ای میدونید؟ یه نظریه است که میگه اگه یه پروانه در آنسوی کره زمین یکبار بیش از حد بال بزند، در سوی دیگر زمین طوفانی سهمگین به پا خواهد شد...

فیلمی هم با این اسم و مضمون ساخته شده که واقعا معرکه است و توصیه میکنم حتما ببینید.

در ضمن اگه دقت کنید شکل مغز انسان از بالا، شبیه به بالهای چروکیده یه پروانه است، به نظر شما چه ارتباطی بین این دو موضوع هست؟

سوم:

توی دنیایی که هرچیزی خاصیتی داره، خاصیت من و تو چیه دوست خوبم؟

جایی که هر چیزی کاری انجام میده، من و تو چی کار میکنیم؟

آخر:

من سکوت رو انتخاب کردم... و تو؟

 

SilenT

نظرات 6 + ارسال نظر
مینا سس خور دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:13 ب.ظ http://www.sikhshodegan.blogfa.com

سلام رفیق
خیلی جالب بود...
می دونی فایده ی من یکی چیه؟ اینکه بعد از امتحانا با حال پریشون بیام کلید و نگاه کنم بعدم همش حرص بخورم غر بزنم که چرا انقد خنگم... من واقعا هیچ فایده ای ندارم... پس آخه چرا هستم؟!!!! من که نمی خوام باشم... چرا هستم؟!!!!
به هر حال مطلبت خیلی توپ بود شاخ درآوردم...
دمت سی...
تا بعد...

نباید این حرف رو بزنی دوست عزیز...
در این مورد شک نداشته باش که هرکس در این دنیا به دلیلی زندگی میکنه، حتی اگه خودشم خبر نداشته باشه!
انسانها تنها زمانی از دنیا میرن، که ماموریتی که براشون تعیین شده رو انجام داده باشن (چه خودشون متوجه ماموریتشون شده باشند و چه به طور غیرارادی و اتفاقی انجامش داده باشند)
در ضمن هرکس بی نهایت ماموریت داره ولی همیشه یکی از بقیه مهمتر و بزرگتره...
چرا نمیخوای باشی؟ تو عزیز دردونه خداوندی، از چی شکایت داری؟

سیما دوشنبه 13 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 08:13 ب.ظ

سلام
اولا که ماشالا تون باشه...شما تازه امتحان دارین و این همه پرکار شدین؟ (نیش باز)
بعدشم که بابا این قالبتون چرا لود نمیشه اخه؟من دو ساعته منتظرم این قالب سفید شه من بتونم بخوونم که اخرش هم نشد ومن نتونستم هیچی بخونم ودست از پا درازتر دارم برمیکردم

لطف داری... من که دیگه دارم بارم رو میبندم!
چشم امروز قالب رو عوض میکنم.... ببخشید

جوتـــی سه‌شنبه 14 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 02:26 ق.ظ http://jootii.blogsky.com

و من رفتن رو انتخاب کردم

یاس شنبه 18 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 11:52 ب.ظ http://gheddis.blogsky.com

سلام
جناب سکوت! ورودتون رو تبریک میگم. این پستتون که معرکه بود....
همگی شاد باشید

یاشار سه‌شنبه 21 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 12:48 ب.ظ http://northboy.blgsky.com

سلام. خوبین؟ من شما رو می شناسم؟ آخه به من لینک دادین؟! البته منم به شما لینک دادم. موفق باشید.
مطلب با حالی بود. مطالب قبلی رو هم یه چندتا خوندم، جالب بود. بازن آرزوی موفقیت.

مسافر چهارشنبه 22 خرداد‌ماه سال 1387 ساعت 03:13 ب.ظ http://masloob_ashegh.blogfa.com/

سلامم را تو پاسخ گو.

خیلی با حکایتی که نوشتید موافق نیستم. ما انسانیم. اشرف مخلوقات. مخلوقی که خداوند با آفرینشش «فتبارک الله احسن الخالقین» را به زبان آورد. مخلوقی که بار امانتی را به دوش میکشد بس سنگین. امانتی که آسمان از پس حملش بر نیامد.
و اینک خاصیت ما
عزیز
به قول حسین پناهی
رسالت من این خواهد بود که
یک لیوان چای داغ را پس از گذر از دویست جنگ خونین
چشم در چشم خدای خود نوش کنم...
(ممکنه که شعر زیاد درست نباشه ولی مفهومش مهمه)

دوست دارم نظرتون و بدونم. بهم سر بزنید

آسمان وقف نگاهتان

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد