اکسیژن دانشجویی

کاری از (Bomber Boys Band (3B

اکسیژن دانشجویی

کاری از (Bomber Boys Band (3B

چهارشنبه سوری

سلام به همگی

امیدوارم خوب باشید!


به هر شکلی که بود، سوختین یا سوزوندین، ترسیدین یا ترسوندین، فحش دادین یا فحش خوردین، هر چی که بود چهارشنبه سوری امسالم تموم شد، هرچند شک ندارم توی خیلی از شهرها هنوزم ماجرا ادامه داره، همینجور که همینجا هم هر از گاهی صداهاش میرسه هنوز!

ولی به هر حال دیگه آخراشه.


از چهارشنبه سوری خاطرات تلخ و شیرین زیادی دارم ولی جالبه خاطره ای که بیشتر توی ذهنم مونده برمیگرده به بیشتر از 10 سال پیش که جلوی خونه خودمون یه آتیش کوچولو با چندتا کارتن و یه خرده چوب درست کرده بودیم و داشتیم از روش می پریدیم که یه ماشین گشت پلیس اومد و یه مامور ازش پیاده شد و شروع کرد به لگد کردن آتیش ما و با یه لحن بد و بی ادبی گفت این مسخره بازیها چیه؟ برید توی خونه هاتون!!

هرچند که بعد از رفتنشون ما بازم آتیش رو روشن کردیم ولی من بینهایت از این رفتار عقده ای و احمقانه این آدمها عصبانی شدم که اینجور به خودشون اجازه میدن به دیگران توهین کنند، تازه به ما که خانوادگی وایساده بودیم جلوی در خونمون و هیچ مزاحمتی واسه کسی هم نداشتیم!


ولی حالا خودتون مقایسه کنین با مراسم های این چند سال اخیر!

و شک نکنین که بازم آدمهای احمق مثل اون مامورها هستند ولی دیگه تا حدی دستشون بسته است، اما بازم هرجا که بتونند حماقت خودشون رو بازم ثابت می کنند!


بازم این شعر داره بوی عید رو میاره توی خونه:

سرخی تو از من ، زردی من از تو ...


آتیش محبت دلتون همیشه گرم و روشن باشه دوستای خوبم






http://vispooran.persiangig.com/image/amniye/4shanbe%20soori.jpg



امضاء: پرستیژ


1- طبق گزارشات درگیری بین بنده و ارتش خرمگسها همچنان ادامه دارد!

2- شخصاً هرگونه ارتباطی رو با دختر خانم در حال پرواز توی عکس تکذیب میکنم!!

3- لحظاتی پیش جسد بی جان مگسی در کنار پایه میز پیدا شد، هنوز شخص یا گروهی مسئولیت این ترور را بر عهده نگرفته است!

4- کارتنی که میبینید محل نشستن و سایر چوبها ذخیره روز مبادا می باشند!

5- تکذیب می کنم!!!!

نظرات 3 + ارسال نظر
جیغ چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 01:23 ق.ظ

ما چهارشنبه سوری بدون ترقه داشتیم......
چـــــــــــــــه بد د د د د د د د

لیلا چهارشنبه 26 اسفند‌ماه سال 1388 ساعت 08:10 ق.ظ http://goolchehre.iranblog.com

من که چهارشنبه سوری امسال برای کاری بیرون رفته بودم با وحشت و ترس و لرز به خانه رسیدم چون بابام اعتقاد داره ایش شب از ساعت شش به بعد باید همه خانه باشند خب نگرانه دیگه ....

مریم شنبه 7 فروردین‌ماه سال 1389 ساعت 11:12 ق.ظ http://cassper.blogsky.com/


سلام.

وای چه هیجانی داره ای دختره. از تو چشماش داره میزنه بیرون..................

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد