اکسیژن دانشجویی
کاری از (Bomber Boys Band (3Bاکسیژن دانشجویی
کاری از (Bomber Boys Band (3Bروزانهها
همه- وبسایت دانشگاه لینک ورود به اتاق مجازی دانشجویان
پیوندها
- ترنم دلتنگی (قاصدک)
- تاراج شده (نازی)
- عاشقانه های من (آرام)
- سِرگِ هَل هَلوک (نگار)
- اگه بیکاری بیا اینجا (مریم)
- قدیس (یاس)
- ~سحر~
- حرفهای نگفته (آیدا)
- دنیای لی لی
- سس خوران
- گلدونه (ساناز)
- نفسهای آخر (مینا)
- پسر شمالی (یاشار)
- دانشجوی بدبخت!
- یک دانش آموز (رسول)
- رنگارنگ (شادی)
- وب نوشته های من (نرگس)
- صد سال تنهایی (باران)
- نگاه من (عابد)
- پسرک جنوبی (جواد)
- عادت می کنیم (یلدا)
- شازده خانوم
- xx-xy
- دلتنگیهای من (آناهیتا)
- هر چی تو بخوای (لیلا)
جدیدترین یادداشتها
همه- کلاس کامپیوتر
- سلامــــ سالـــ نـــو
- ۱۳۸۹
- عیدونه
- تولد!!!
- گاهی بهار!
- چهارشنبه سوری
- تصور کن!!
- هیچ کار خدا بی حکمت نیست
- درختکاری!
- سال ببر
- خبر خبر ...
- منم جیغ
- عینک خداوند...
- دوباره؟؟؟
- محرم
- درد و دلی با خدا
- بازاریابی
- طالع بینی دانشجویی
- نسخه ی کامل از یک روز دانشجویی( به روایت تصویر)
- آرزو...
- یه فکر بکر!
- المپیک چین آغاز شد!
- صدمین ارسال!
- به خدا عمدی نیست!
- دقیقه ۸۵!
- نمایشگاه باشکوه!
- دختر که نمی رسد به بیست!
- منتظر بمب باشید!
- دانش منهای جو!!!
- حقیقت دانشگاه!
- این رسمش نبود!
- چای ، نوشیدنی سالمتر از آب
- ای فرزند آدم!
- چندتا خبر!
- عادت کردیم
- پاسخ به دعوت!
- مسئولیت پذیر باشیم!
- لینکهای جالب (۲)
- قسمت نبود ارسال کنم!
- بهشت رو هدف بگیر!
- زیباترین واژه
- یورو امتحانات ۲۰۰۸!
- جیغ!
- فعلا خداحافظ!
- برای چه؟
- مثلا باید درس خوند!
- سکوت، عضو جدید
- چندتا یا و چراهاشون!
- ژنرال بوی جام میدهد!
بایگانی
- اردیبهشت 1389 1
- فروردین 1389 1
- اسفند 1388 13
- دی 1387 1
- مهر 1387 4
- مرداد 1387 10
- تیر 1387 14
- خرداد 1387 12
- اردیبهشت 1387 16
- فروردین 1387 26
- اسفند 1386 18
- بهمن 1386 2
آمار : 69371 بازدید
Powered by Blogsky
۲ نکته در وبلاگ گروهی!!
میگم به نظر من این وبلاگ فقط اسمش گروهیه!! 
خودتون نگاه کنید همکارای من هر کدوم چندتا ارسال داشتند؟؟؟ زنده که با دست پر اومد گفتم احتمالا حداقل یه همکار پیدا کردم ولی مثل اینکه اونم بلافاصله تنش خورد به مشکوک و رسوا!!
نظر شما چیه؟
راستی وضعیت نظرات رو هم از حالت تاییدی درآوردم چون مثل اینکه واسه بعضی از دوستام مشکل ایجاد کرده بود... البته فکر کنم این مشکل مال بلاگ اسکای باشه...
نکته دیگه هم اینکه کسانی که با قالب وبلاگ مشکل دارند (یعنی بک گراند سفید براشون باز نمیشه و خوندن مطالب براشون سخته) لطف کنن خبر بدن که اگه تعداد زیاده قالب رو عوض کنم... آخه قالبش خیلی قشنگه حیفه! ولی اگه شما با مشکل قرار باشه بخونید که انصاف نیست!
دیگه همین!
مثل همشیه:
امضاء: پرستیژ
پرستیژ
جمعه 30 فروردین‌ماه سال 1387 ساعت 11:51 ق.ظ
سلام پرستیژ عزیز ! دوست خوب و شیطون و شلوغ من ؟خوبیییی؟
من امروز دو تا از پست های شما را خوندم .که نظرمو در موردش می گم !
اول راجع به داستان مرد فرزانه ، داستان جالب بود اما الان دیگه جرات همچین کاری را داره ؟! مگه نه؟! فرض کن مثلا خودِ شما بری تو یه روستا و کاری را بکنی که مرد فرزانه کرد یعنی یه گاو که دار و ندار یه روستایی هستش را بکشی به نظرت چه اتفاقی می افته ؟ هیچی ! زبونم لال با همون گاو ملوس و قشنگ به دیار باقی می شتابی ( بازم زبونم لال انشاءالله 100 سال عمر با عزت داشته باشید) .
به هر حال این یه داستان بود که نکات مهمی را در بر داشت .نکته ی جالبی بود که در یک کتاب هم خونده بودم .از تغییر نترسیم! واقعا هم همین طوره تغییر می تونه باعث پیشرفتهای عجیبی در زندگی انسان ایجاد کنه. مثلا مردم باید از این حالتی که دارن خارج بشن و یه تغییری هم به خودشون بدن هم به سر و سامان دادن جامعه . باشد که کشوری سربلند و پر افتخار از ایران بسازیم. اما صد افسوس . . . . !!!
*************************************************
در مورد پست قبلی یعنی دانشگاه هم بگم که خیلی خندیدم و هم ناراحت شدم به خاطر خدمه دانشگاه .
در مورد تمرینی که مشکل داشت هم باید بگم موارد زیادی در کتاب های دانشگاهی هست که با این موارد مشکل ها روبه رو هستند .کتاب های من به خدا همش پر از مشکل و غلط چاپی و ...هست . همینه دیگه انتظاری بیشتر از این نباید داشت.کار از ریشه خرابه.یعنی مدیریت صحیح نیست!
در مورد بمب افکن و بمب گذار هم با شما موافقم .اما چه شهامتی دارید که بمب انداختن را با ریسکش قبول کردید. یاسی از دوست های صمیمی و خوب من هستش قبل از اینه در مورد این مسئله بنویسید به من گفته بود که اینا یه سری دانشجوهای بمب افکن هستن .منم گفتم "ایییییییییییییییییییییییییول بابا !کاش ما هم تو دانشگاهشون بودیم." چون منم عاشق شیطونی ام.
در دانشگاه ما اوضاع از این خراب تره .اتفاقا دو روز پیش دانشگاه بودم و دعوای حسابی ای با مسئول امور آموزش کردم که فقط خوراک وبلاگ شما بود .یعنی جون می داد برای گذاشتن در وبلاگتون. جوری دعوا کردیم که 50-60 تا کلّه ی پسر و دختر از کلاس ها اومد بیرون .نمی دونی که وسط سالن داد می زد دهنتوووووووووووووووووووو ببند.نمی دونی پرستیژ چه آدم بی شعور و عقده ای هستش .دهنشو اندازه یه دروازه باز کرد و گفت بلند شو از سایت بروووووووووووووووو بیرووووووووووووووووون.منم گفتم از سایت که می رم بیرون که هیچی می تونی از دانشگاه هم منو بیرون کنی هیچ اشکالی نداره . آخرش من رفتم اتاق رئیس و اونم مثل بچه ترسو ها پشت سر من راه افتاد و اومد تو اتاق رئیس . دمت گرم رئیس!!!! مسئول امور آموزشی داد می زد و شکایت منو می کرد که وسط حرفاش رئیس گفت خوب برو برو برو بسه .! فقط باید بودی و میدیدی که چه اتیشی گرفت. و در آخر هم موفق شدم برم تو سایت و قضایایی به دنبال اون . . . که توی نظرات نمی شه تعریف کرد .آخه باید حالت چهره و دهنو چشمای منو هنگام تعریف کردن ببنینی تا کاملا ماجرا را حس کنی .این طوری فایده نداره.
به هر حال اینو می خوام بگم که همه جا همین وضعه! همه جاااااااااااااااااااااااا
اما سعی نکن مثل دیگران باشی .نذار ازت سوءاستفاده کنن.نذار بهت زور بگن .کاری را که فکر می کنی درسته انجام بده.منم با این آقاهه کاری کردم و می کنم که حساب کار بیاد دستش . و مثل شما همه چیز را با ریسکش قبول می کنم.
اون روز شاهد ماجرای ما یاسی بود که بعد از دعوا برای رفع خستگی رفتیم یه جای خوش آب و هوا و جای شما خالی دونفری بساط آتیش و کباب و چای را راه انداختیم و خیلی خوش گذشت. انشاءالله بتونیم روزی هم با شما بریم گردش و در مورد همه چی با هم بحث و تبادل نظر کنیم . پرستیژ جان اگر کلمه ای زشت و نا مناسبی به کار بردم همین جا معذرت می خوام ازتون. خودت می دونی که فقط می خواستم چهره ی خبیث اون مسئول امو اموزشی را نشون بدم.
پایدار باشی بازم می یام . . .
آره بابا این چه قالبیه یه سر و سامونی بده هیچی پیدا نیست چشام کور شد
سلام
احوال شما؟
بزن به تخته ماشالله چه خبره!تو این ۱۵ روز چقدر اپ کردین شما؟تازه این همه کار رو درس و زندگی هم دارین....من الان به شدت از خودم شرمنده ونا امید شدم...
همیشه سربلند باشید دوستای خوب
درود بر شما ! اینم شد وبلاگ گروهی ؟ بندازشون بیرون (خنده)
ممنون که اومدی . آپ کردم . خوشحال می شم باز هم بیای .
به امید موفیت
وب لاگت انفرادی باشه سنگین تره
در ضمن توی explprer قالبش خوبه فقط تو mozilla مشکل داره
سلام
حالا اگه بخواهیم یه نظر خصوصی برات بفرستیم چی کار باید بکنیم؟!
میتونید به ایمیلم ارسال کنید...
merasa.o2@gmail.com
یا اون یکی ایمیل شخصیم که فکر میکنم خودتون داریدش... نه؟ اگه نه از توی اون یکی وبلاگم برش دارید...
مرسی
می بینم که شادی خانوم این جا رو دفتر خاطرات کردن!
ولی اون روز چقدر خوش گذشت!
راستی من وبلاگ شما رو لینک کردم . شما هم اگر مایل بودید این کارو بکنید .
قالب وبلاگت مثل موکته!!! :ی
سلام
دلم واست می سوزه که دلت خوشه وبلاگتون گروهیه
بی خیال
من امروز قاچاقی اومدم خونه
فردا دوباره باید برگردم ولایت. . . (رفیقم واسه خونه رفتن یه پایه می خواست منم پایش شدم فردا صبحم ساعت 8 باید قشم باشم-چه گهی خوردم-)
راستی قالبت خوشگله ولی تو موزیلا جواب نمی ده
راجع به اون پستتم باید بگم که یه ذره بهم وقت بده تا روش فکر کنم الان بد درگیر کارام
راستی منتظر یه خبر خوب هم باش. . .
فعلا بای
سلام رفیق
من میگم تند تند آپ کن که من بیام هرکدوم از نظرامو تو یه پستت بدم:دی
مثلا اولیش:
واما راجع به مطلب گا را بکش... معرکه بود یعنی وقتی خوندم بدجوری موهای تنم سیخ شد. (شدم سیخ شدگان!!!)
کاش خدا یکی از این پیرای فرزانه هم جلو پای ما سبز می کرد تا بهمون می گفت یه کم تغییر کنید انقد درس نخونید!!! :D
قدر عافیتو بدون خوش به حالت کنکورو پشت سر گذاشتی و الان می تونی زندگی کنی... احساس می کنم به زودی زیره باره امتحانا می شکنم!!!
به هرحال تغییر تو زندگیه همه لازمه یعنی انسان ذاتش طوریه که تنوع طلبه اما خب ما که زندگیمون تو درس خلاصه میشه و تنها تنوعه زندگیمون اینه که یه روز امتحان حسابان داریم ( که من به آن عشق می ورزم!!!) وفرداش امتحان فیزیک داریم ( که به آن عشق نمی ورزم!!!) :D
خلاصه دچار روزمره گی شدیم... البته فقط ما اینطوری نیستیم همه این طورین اما ما از اون ناشکرایی هستیم که همش مشکلاتمونو به زبون میاریم!!!
اگه یه ذره تفریح و خنده و شوخی با بچه ها نبود که من اولای سال افسردگی مزمن (دیکته ش همین جوریه دیگه؟!!!) می گرفتم!!! ولی خب سس خورا نمیذارن بهشون بد بگذره... :D
چقد ور زدم شرمنده دیگه وقت اضافه آوردم دارم اینجا مصرفش می کنم یه کم دیگه حرف بزنم می کشه به پنالتی!!!! :D
پست قبلیتم خوندم... یه سوال پیش اومد واسم بالاخره شما این امتحانه رو دادین یا نه؟!!! وقتی می خوندم به این فکر می کردم که اگه این امتحانو بخواید بدید خر مختونو گاز زده!!! :D ببخشید انقد رک گفتم!!! ولی آخه مگه وقتتونو از سر راه آوردین که انقد ایکس شعر بخونید که شاید بتونید به بعضی از سوالا جواب بدید؟!!!!
به هرحال واسم جالب بود... استاد قابل تاملی دارید!!! خیلی دوس دارم یکی پیدا بشه شخصیت پیچیده ی این استاد محترمتونو واسم تحلیل کنه!!! :D
راستی اون استادتونو خیلی باحال ضایع کردید!!! دمتون سسی... لذت بردم!!! :D
تیکه ی تبلیت هم خیلی تیکه ی تو دل برو و جالبی بود که خوشم اومد و از این به بعد به آن عشق می ورزم!!!!!!! :D
بقیه ش دیگه بمونه واسه بعد... خیلی زیاد میشه!!! :دی
دمت سسی
تا بعد...
سلام
چون وقتم کمه فعلا یه نظر سرپایی براتون می ذارم!
دعوت نامتون رسید..ممنون..
من و شادی هم ۷ ساله با هم دوست هستیم اما متاسفانه دانشگاه یه جا قبول نشدیم...
مریم خانوم رو هم نمی شناسم اتفاقا چند روز پیش توی وبلاگشون بودم اما فکر می کنم اهل اصفهان هستن...
در مورد پروژه هم بعدا نظر میدم اما جوابتون رو خوندم...
به روزم
شاد باشی
با تشکر از وبلاگ خوبتون
عزیزم عالی بود
وبلاگت بیسته میشه گفت خودمونی
به کلبه ی تاریک منم سری بزن
منتظر حضور نورانی و سبزت هستم
××××××××××××××××××××××××××××××××
اگر کلید قلبی رو نداری قفل نکن. به چشمان کسی نگاه نکن اگه دروغ خواهی گفت.به کسی سلامی نده اگه خداحافظی در پیش است.دست کسی را نگیر اگر رها خواهی کرد.به کسی نگو دوستت دارم اگر دیگری در فکرت هست
[گل]
خوب نمی خواید آپ کنید دیگه؟
سلام دوست عزیز ازاینکه به حرف بنده رو زمین ننداختی و اومدی پیشم تشکر میکنم و ممنون از اینکه منم به جمع دوستات راه دادی و منم شمارو با افتخارلینک کردم
امیدوارم موفق باشی
........ (''''(`-``'´´-´)'''')
..........).....--.......--....(
.........\.....(6..._...6).../
........./........(..0..)....;.\
........__.`.-._..'='..._.-.`.__
......\....'###.,.--.,.###.'.../
....../__))####'#'###(((_\
......#############
........############
.......\...#########.../
...__/...../..######\....\
(.(.(____)....`.#.´..(____).).)
آپم خوشحال میشم بازم بیای پیشم
××××××××××××××××××××××××××
گر شبی از شبهای زمستانی، مسافری به امید گرمای نگاهت به تو پناه آورد تنهایش نگذار. شاید در گرمترین روزهای تابستان به خنکی لبخندش محتاج شوی
سلام
چی پشت سر من غیبت کردی؟ هان؟ دستم بهت برسه .................؟؟؟
لطف کن اعلام کن ظرفیت گروه تکمیل شده و دیگه عضو جدید و فعال نپذیر اینجوری سرو سنگین تره.
خوب اونا حس میکنند همین که کارایی رو انجام میدن تا شما مطلبی در موردشون بنویسین کار انجام دادند(البته برنخوره بهتون فقط حدس زدم)
موفق باشی دوست بدم(غیبت و اینــــــــــــــــــــــــــــــا)