اکسیژن دانشجویی

کاری از (Bomber Boys Band (3B

اکسیژن دانشجویی

کاری از (Bomber Boys Band (3B

تسخیر پاتوق

سلام دوستای خوبم

قبل از هرچیز، از همه شما ممنونم که با محبت و درکتون، چیزی بیشتر از اونچه که انتظار داشتم بهم دادید.... واقعا ارزش دوستای خوب اینجور جاها معلوم میشه...

امیدوارم برای هیچ کدومتون هرگز چنین مشکلی پیش نیاد و من فرصت جبران محبتهاتون رو از طریق دیگه ای داشته باشم....

ما توکل کردیم به خدا و دعا میکنیم که هرچه زودتر عمو برگرده خونه.... فعلا چیز بیشتری نمیگم تا بعد ایشالله...

از اونجایی که زندگی ادامه داره و ما هم برای زنده بودن باید ادامه بدیم، و به اعتقاد من هر مقوله ای جایگاه جداگانه ای برای خودش داره، اومدم تا توی محل کار فعلیم (این وبلاگ) مطلب بدم.

 

آدمیزاد ارسال جالبی داشت! (اگه نخوندید برید پایین تر و بخونید) اتفاقا مشابه همین اتفاق واسه یکی از دوستان نزدیک ما هم افتاد! البته با یه فرق، اونا ترم اول دچار این وضعیت شدند! دیگه از پیامدهای این ماجرا بگذریم که فکر کنم خودشون هم فهمیدند که یه کم زود بود واسه محدود شدن (البته منظور بدی از محدود شدن ندارم، خودتون که میدونید... هرچند اعتقاد دارم که این دونفر برای هم ساخته شدند، ولی شاید اگه چند سال دیگه ازدواج میکردند بهتر بود)

بگذریم....

امروز استاد محترم اقتصاد کلان، حدود ۶۰ صفحه از کتاب رو ظرف یک ساعت درس داد! اونم درسی که میشد برای هر سرفصلش نیم ساعت وقت گذاشت! میدونید چرا؟ چون ۲ جلسه قبل تهران بودند و کلاس نیومدند و حالا ما باید جور بکشیم!

نکته جالبی که هست کتاب ما (مدیریت بازرگانی) با بچه های اقتصاد یکیه. اونا تا صفحه ۷۰ این کتاب خوندند و ما حالا باید تا صفحه ۱۲۴ فقط میان ترم بدیم!! در حالیکه این درس تخصصی اونهاست نه ما!!

تازه امروز که ازش سوال کردیم میان ترم کی میگیرید استاد؟ گفت: ۲ روز قبلش میگم!!

اتفاقا این همون درس و استادیه که قرار بود یه امتحان بگیره که چه میدادیم چه نمیدادیم یه نمره از پایان ترممون کم میشد، یادتون که هست؟؟ (که عده ای از دوستان عنوان کردند: «اگه برید امتحان بدید احتمالا مغزتون رو خر گاز زده!» و انصافا هم راست میگفتند!)

از اتفاقات اخیر، دیگه اینکه سر کلاس یکی از عجیب ترین اساتید قرن (که توضیحاتش بماند برای روزی که حوصله بیشتری داشتید!) صدای لرزش موبایل روی چوب اومد (موبایل روی ویبره و احتمالا روی یکی از صندلی های کلاس بود) صدای خیلی بلندی بود طوری که من (که طبق معمول ردیف جلو بودم) گفتم: این لودر مال کیه؟

نگاهم با نگاه پرسشگر استاد تلاقی کرد که با حالتی مایوسانه به من خیره شد و دستش رو برد روی میزش و موبایلش رو برداشت و جواب داد!!!! (دیگه تصور حال من در اون لحظه با خودتون)

حرف آخر هم اینکه به مناسبت هفته فرهنگ و هنر، Love Street توسط کانون های فرهنگی دانشگاه تسخیر شده!!

مثل سالهای پیش، نمایشگاهی از دستاوردها و فعالیتهای (!) کانونهای فرهنگی در پاتوق ما راه افتاده که باعث در به دری ما شده.... خداییش زور داره، دانشگاهت یکی از بزرگترین دانشگاه های خاورمیانه باشه، اونوقت بیان صاف وسط پاتوق تو، نمایشگاه راه بندازند...

میخواستم براتون عکس از Love Street بذارم، که فعلا توسط دزدان دریای فرهنگی تسخیر شده! حالا شاید صحنه هایی از این آشوب فرهنگی براتون گذاشتم!

با عرض معذرت از همه دوستای خوبم که واقعا نرسیدم بهشون سر بزنم، توی اولین فرصت مزاحمشون میشم...

 

امضاء: پرستیژ

 

پ . ن:

۱ـ به التماس دوست عزیزمون قسمت دوم یک داستان واقعی رو نمینویسیم! (جهت جلوگیری از ریزش برخی آبها!!)

۲ـ از پی نوشت نوشتن خوشمان آمده، زین پس مینویسیم!!

نظرات 6 + ارسال نظر
~سحر~ دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:58 ق.ظ http://Saharam.Blogsky.com

سلام!
به اون مطلب رفتم و خوندم و نوشتم :)
ای بابا بذارین جوونا سر و سامون بگیرن! نکنه حسودیتون شده؟!؟! هان؟!!؟!؟
قسمت که بشه ماه و سال نمی شناسه (یه خورده حرف خاله خانباجیانه شد!!! ولی من واقعا بهش اعتقاد دارم!!)

باران دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:42 ب.ظ http://maryam-baran.blogfa.com

...

آیدا دوشنبه 9 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:09 ب.ظ http://www.bichareh-man.blogfa.com

سلام
... شر منده که دیر اومدم بهت سر بزنم آخه زیاد نمی یامدم نت
سه تا پست عقب افتادم ... تا اخر ترم جبران می کنم
راتی اون غده ایی که گفتی چیه ؟ چیکار می کنه ؟ و کجاست ؟
راستی اگه خواهرم اومد برات نظر گذاشت سلام منو بهش برسون
راستی این دوستت آدمیزاد چرا اینقدر به بچه های کلاسشون گیر می ده ؟
حتما ثبت احوال برو
در ضمن پیتر سلامتو می رسونه می گه کادو بچه هام کجاست ؟

۰۰۰ سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 07:11 ق.ظ http://gheddis.blogsky.com

سلام پستیژ عزیز
ایمیلم به دستت رسید؟ ۱ شنبه فرستادم

بله رسید
ممنونم.... سعی میکنم به زودی جواب بدم

مینا سس خور سه‌شنبه 10 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 08:42 ب.ظ http://www.sikhshodegan.blogfa.com/

سلام رفیق
خوشحالم که شرایط روحیت تغییر کرده ایشالا عموت خوب میشه و سالم برمی گرده خونه....
چرا با لاو استریت اینکارو کردن؟!!!
سوتیه لودر خیلی باحال بود حقشه کلاس که جای ویبره ی موبایل نیست!!!‌:دی
حالا نمایشگاه کی به اتمام میرسه؟!!!!
:دی :دی :دی واقعا خر مختونو گاز زده بود... چرا اینجا :دی نداره؟!!!!
واقعا استاده جالبیه!!! یکی از رفقا می خواد روانشناسی بخونه.... بهش میگم واسه پایان نامه بیاد راجع به شخصیت این آقای نسبتا محترم تحقیق کنه!!!!!!!!‌:دی
دو روزه قبل!!! برنامه ریزیه جالبیه!!!! به به به به
البته حق داره ها اگه جلوتر بگه مثلا شما برنامه ریزی می کنید می شینید درس می خونید؟!!!!! خوب از الان بخونید می دونید که بالاخره یه روز می گیره این امتحانه کذایی رو!!!!!!!!!!!‌:دی فک کنننننننننننننن!!!!! :دی
دمت سسی...
تا بعد...

آرزو مامان آرش چهارشنبه 11 اردیبهشت‌ماه سال 1387 ساعت 09:47 ق.ظ http://jiluah.persianblog.ir

سلام خوبی؟
ممنونم از لطفت. من دانشجو نیستم. توی دانشگاهی در دوبی کار میکنم. مسیر خانه تا دانشگاه خیلی زیاده و تقریباً روزی سه ساعت در راه هستیم. از فرصت استفاده میکنم و هر دو روز یک کتاب میخوانم و کلی هم لذت میبرم.

معمولاً کتابها را اگه کسی بخواد براش با پیک یا پست میفرستیم و او که خواند برای نفر بعدی میفرسته.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد