به یک دانشجوی مدیریت و یک دانشجو فیزیک و یک دانشجو ریاضیات، هرکدام 150 دلار دادند و از آنها خواسته شد که با استفاده از این پول، ارتفاع یکی از هتل های شهر را که دانشگاه در آن قرار داشت. بادقت محاسبه کنند. سه دانشجو با اشتیاق فراوان برای انجام این محاسبه دنبال تهیه ملزومات رفتند. دانشجوی فیزیک اول به یک مغازه ساعت فروشی رفت و یک کرونومتر خرید و بعد، از یک فروشگاه چند گوی فلزی به اندازه های مختلف خرید و سپس به یک لوازم التحریری رفت تا یک ماشین حساب بخرد و آخر سر هم چندنفر از دوستانش را خبرکرد تا در این کار به او کمک کنند. این دانشجوی فیزیک زمانی را که هریک از گوی ها را از پشت بام هتل به زمین رسیدند اندازه گرفت و بعد با محاسبه زمانهای سقوط گوی ها و فرمول های فیزیکی، ارتفاع هتل را به دست آورد.
دانشجوی ریاضیات منتظرشد تا خورشید کمی پایین برود و بعد، زاویه سنج و شاقول و متری را که خریده بود از کیفش درآورد طول سایه را اندازه گرفت، زاویه خطی که نوک پشت بام هتل را به نوک سایه آن متصل می کرد محاسبه کرد و بعد با استفاده از فرمول های مثلثات ارتفاع هتل را تعیین کرد. واضح است که با این همه کار، آنها دیگر فرصت نکردند برای امتحان فردایشان به اندازه کافی مطالعه کنند و همین باعث شده بود تا زیاد سرحال نباشند. روز بعد این سه دانشجو یکدیگر را در دانشگاه دیدند، درحالیکه سرحالی دانشجوی مدیریت باعث تعجب دو دانشجوی دیگر شده بود. آنها طریق محاسبه ارتفاع هتل را از هم پرسیدند و وقتی توضیحات دانشجوهای ریاضیات و فیزیک به پایان رسید دانشجوی مدیریت با قیافه حق به جانب روش خود را به این شکل توضیح داد:
کاری نداشت! من پیش مسئول پذیرش هتل رفتم یک دلار به او دادم و پرسیدم ارتفاع هتل چندمتر است بعد با 149 دلار باقیمانده باقی روز را حسابی خوش گذراندم.
لینک مطلب: www.owl.blogsky.com /
پ.ن
درگذشت عموی بزرگوار پرستیژ رو بهش تسلیت میگم...
مسئول پذیرش هتل چی جوری اندازه گرفته بود؟
سلام رفیق
به به
به این میگن مدیریت زمان مدیریت پول!!!!!!:دی
البته خب هوش سرشاری داشته این جناب مدیر...
ولی خدایی من یکی که روش دانشجوی ریاضیه رو بیشتر پسندیدم! ( به اینم میگن تعصب!!!:دی)
راستی یه سوال: این تقویمه کناره صفحه چرا این همه قرمز داره؟!!! از کجا خریدید این تقویمه جیگرو که منم برم بخرم؟!!!!!!! آخه تا اون جایی که من می دونم ما متاسفانه تو اردیبهشت اصلا تعطیلی نداریم! پس فلسفه ی این قرمزا چیه؟!!!!!:دی
دمت سسی...
تا بعد...
سلام
به دوست عزیز آدمیزاد و پرستیژ
اول منم به نوبه خودم درگذشت عموی پرستیژ رو تسلیت می گم
غم آخرشون باشه روحش شاد گل گل گل
از اسم وبلاگت گفتم بیام یه خرده اکسیژن دانشجویی بگیریم که رفتیم سر کلاس پر انرژی باشیم
مطلبتم جالب بود
به ما که کسی دلار نمی ده ارتفاع رو حساب کنیم تازه پولم می گیرن خنده
شاد باشید پر انرژی گل گل
سلام
آخی!الهی!
بخدا نمیدونم چی بگم. تسلیت میگم(گریه) باور کن خیلی خیلی ناراحت شدم همدردی من و پذیرا باش.
اومده بودم پستای قبل و بخونم نظر بدو ولی بد جوری ناراحت شدم بعدا که حالم جا اومد دوباره بهت سر میزنم.
راستی شما پرستیژ و تنها نزارین که غصه بخوره.نزارین زیاد فکر کنه عزیزم غصه نخور با اینکه عموت و نمیشناختم ولی خیلی خیلی ناراحت شدم
درود !
من با تمام وجودم به پرستیژ احساس همدردی خودم رو ابراز می کنم . امیدوارم روح عموی بزرگوارشون قرین رحمت الهی قرار بگیره .
سلام
داستان قشنگی بود
از طرف من به پرستیژ تسلیت بگو
بگو غم اخرت باشه
نمی خواهد خودم می گم
پرستیژ جان غم آخرت باشه
من اپ کردم ...
سلام
چه مدیر خوبی بوده.......عین منه !
پرستیژ خوبه؟نذارین غصه بخوره ها...سلام منم برسون بهش!
ما مدیریتی ها اینیم دیگه!