-
درسم میخونید؟
دوشنبه 5 فروردینماه سال 1387 15:14
کی باورش میشه ۵ روز از عید گذشته؟؟؟ کی باورش میشه ۱۲ روز از آخرین روزی که رفتم دانشگاه گذشته؟؟؟؟ توی این مدت الحق و الانصاف همه کار کردم جز اینکه درس بخونم! یعنی همیشه تا قبل از تعطیلات با خودم میگم: ایندفعه دیگه میشینم درس میخونم... نزدیک تعطیلات که میشه میگم: حداقل یه نگاهی به کتابا و جزوه ها میندازم.... تعطیلات که...
-
تبریک با تاخیر!
یکشنبه 4 فروردینماه سال 1387 19:14
سلام به همه از همه معذرت خواهی میکنم واسه این همه تاخیر ولی پرستیژ که براتون ماجرای بستری شدن پدرم توی بیمارستان رو گفت... خدا رو شکر حالشون بهتره ولی دعا کنید... سال نو رو به همه تبریک میگم و آرزوی سالی خوب و سلامتی برای همه خصوصا پدر و مادرهای عزیز دارم... یا حق. مشکوک
-
مصائب یک دختر دم بخت (قسمت آخر)
یکشنبه 4 فروردینماه سال 1387 15:44
ادامه از قبل... ۸۶/۷/۲۰ امروز دیگر از آن روز هاست. این دفعه دوست متین بهم گیر داده بود. پسره بی تربیت، می خواست بهم شماره بدهد! شماره اش را گفت ولی یادم نماند. اسمش زوبین بود. نمی دانم چرا وقتی بهش گفتم: ایش... پسره پررو، برو رد کارت... دوباره از زور خنده نمی توانست روی پاهایش بایستد. در هر صورت دوست ندارم با او...
-
سال متفاوتی میخوای؟ اینو بخون...!
یکشنبه 4 فروردینماه سال 1387 15:39
سلام. چیه؟ چرا دعوا میکنی؟ تقصیر من که نیست، آخه رفته بودم مسافرت، نتونستم on بشم...! تازه فکر کنم دوباره بریم مسافرت .اون هم طرف شیراز تا اگه بشه این خواجو ی کرمانی رو از تو غربت آزادش کنیم، و بیاریمش شهرمون تا اون بدبخت، تو غربت، این قدر زجر نکشه،(دانشجو هایی که تو غربت درس می خونن حرفهای منو خوب درک میکنن)....!...
-
دعا کنید
یکشنبه 4 فروردینماه سال 1387 11:40
سلام به همه بچه ها، پدر مشکوک عزیز حالش چندان خوب نیست و الان یکی دو روزه توی بیمارستان بستریه... واسه سلامتیشون دعا میکنیم که توی این ایام که همه شاد و خوشحالن زودتر به خانواده اشون برگرده و نگرانی و اضطراب رو از مشکوک و بقیه دور کنه... به امید بهبودی همه بیمارها و سلامتی همه ایرونی ها...
-
نوروز چه روزیست؟
شنبه 3 فروردینماه سال 1387 09:48
حتما دیگه همه تا الان حاج آقا شهاب مرادی رو میشناسن؟ همون روحانی روشن فکری که روزهای دوشنبه توی برنامه مردم ایران سلام راجع به جوونا و ازدواج صحبت میکرد و انصافا که چقدر حرفای قشنگ و به درد بخوری میزد.... خدا حفظش کنه.... اما این مطلبی که در ادامه براتون مینویسم به نقل از ایشونه (یعنی من از ایشون شنیدم). حتما بخونینش...
-
تبریک و تشکر
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1387 16:47
بازم سال نو مبارک.... توی پست قبلی اینقدر عجله داشتم که سر موقع ارسال داشته باشم که وقت نشد از دوستای گلم تشکر کنم و بهشون عید رو تبریک بگم... (یه نگاهی به ساعت ارسال پست قبلی بندازین متوجه موضوع میشین) حالا اگه اجازه بدید اول به دوستای قدیمیم مثل قاصدک عزیز، نازی جان و آرام عزیز تبریک میگم که هنوزم افتخار میدن و به...
-
نوروز مبارک!
پنجشنبه 1 فروردینماه سال 1387 09:15
سلامی به تازگی شکوفه های بهاری و طراوت عطر دل انگیز سیب سرخ نوروز مبارک امیدوارم سالی پر از: شادی، سلامتی، برکت، امید، محبت، همت و آرزوهای بزرگ داشته باشیم. سالی سرشار از حضور خداوند، در تک تک لحظات ۱۳۸۷ چرخ بر هم زنم گر بر غیر مرادم گردد من نه آنم که زبونی کشم از چرخ فلک نمیخوام حرفای تکراری بزنم، چون همه چیز جدیده،...
-
بازگشت در کنار ۴شنبه سوری!
چهارشنبه 29 اسفندماه سال 1386 12:38
سلام به همه دوستای خوبم! به خاطر غیبتی که داشتم از همه معذرت خواهی میکنم، اما خداوکیلی این دفعه به خاطر تنبلی و بی حوصلگی و افسردگی و این جور چیزا غیبت نکردم. اینقدر کار داشتم که نمی رسیدم بیام مطلب بنویسم. اتفاقا خیلی حرفام موند که دیگه حالا تاریخ مصرفشون گذشته (چون حرف هم به نظر من تاریخ مصرف داره. هرچند بعضی حرفا...
-
بیماری خطرناک
یکشنبه 26 اسفندماه سال 1386 00:28
سلام جواب سلام واجبه ولی مثل اینکه کسی یادش نیست دانشگاه تعطیله حالم گرفته شده, هوا گرم شده,درسام جمع شده(بچه مثبت بازئ) نمیدونم چیکار کنم فکر نکنم واسه عیدم برنامه ای داشته باشم نمیرم خوبه. زندگی سخت شده, زمان دیر میگذره میخوام یه کاری بکنم ولی نمیدونم چی فکر کنم اون بیماری قدیمیم داره اذیتم مئ کنه اره من از بچگی یه...
-
یکی بود... پس کی نبود!
دوشنبه 20 اسفندماه سال 1386 10:10
یکی بود... پس کی نبود! یکی بود و یکی نبود، اونی که بود تو بودی ٫اونی که نبود من بودم! یکی داشت و یکی نداشت، اونی که داشت تو بودی٫ اونی که تو رو نداشت من بودم! یکی خواست و یکی نخواست،اونی که خواست تو بودی اونی که بی تو بودن رو نخواست، من بودم! یکی آورد و یکی نیآورد، اونی که آورد تو بودی ٫اونی که جز تو به هیچ کس ایمان...
-
مصائب یک دختر دم بخت(۲)
یکشنبه 19 اسفندماه سال 1386 14:01
۸۶/۷/۱۰ امروز یکم دیر رفتم سر کلاس تا همه بچه ها بهتر همکلاسی شان را بهتر بسناسند. این توصیه الناز بود. بعد هم رفتم ته کلاس نشستم تا ردیف های مجاور دختر ها را زیر نظر داشته باشم. خوب پس فردا که می آیند درخواست ازدواج می کنند من باید زمینه داشته باشم یا نه؟ البته استاد بیشتر از همه براندازم می کرد. حالم بد شد. شوهر آدم...
-
فقط چند لحظه...
چهارشنبه 15 اسفندماه سال 1386 12:15
سلام چیه؟ دارم دیوونه می شم! از دست این دانشجوهای دختر....! یه مشت آدم بی جنبه! اصلا همش تقصیر علی دائی هسته! خودشو بد بخت کرده! اومده سر مربی تیم ملی شده! آخه یکی نیست به این آقا بگه تو چکارت یه فلسطین! حالا که گوگوش ۶ فروردین تو دوبی کنسرت داره تو پیدات میشه؟ بعدش شاکی می شی میگی چرا تیم اسکواش ایران از تو رقابت های...
-
مصائب یک دختر دم بخت
چهارشنبه 15 اسفندماه سال 1386 11:51
مصائب یک دختر دم بخت 1/7/86 امروز،اول مهر است و من مثل بچه های خوب صبح اول وقت آمدم دانشگاه. ولی مثل اینکه خبری نیست! نه از دانشجویان نه از استادان! توی چند تا از کلاسا سرک کشیدم ، خالی بودند. فقط در یکی از کلاسها آقائی نشسته بود و سزش توی کاغذ هایش بود، ولی تا من وارد کلاس شدم سرش را بالا آورد.انگار که دوست صمیمی اش...
-
تو هم می تونی! صبر داشته باش!
شنبه 11 اسفندماه سال 1386 12:06
سلام بعد از روز ها انتظار بالاخره ما هم اودیم! اومدم بگم که من هم حرفی برای گفتن داریم. چه حرفی؟؟ این قدر حرف زیاده که نمی دونم از کجا شروع کنم! از برد استقلال یا از کشت و کشتار تو فلسطین؟!! یا از دخترایی که خودشونو می چسبونن بهت! بذار در مورد همین بحث آخری حرف بزنیم: اصلا این موجود(دختر) چیه که ذهن و فکر ما پسرا رو...
-
عید باستانی و واگیر دانشگاهی!
شنبه 11 اسفندماه سال 1386 12:00
ضمن عرض خیر مقدم به دو دوست و همکارم (مشکوک و رسوای عزیز) که بالاخره کمر همت بستند و الطافشون شامل احوال ما شد و محنت وار با بزرگمنشی خاص خودشون از غلظت تنبلی کاسته و مقادیری از علوم و مکاشفات بی نظیرشان را بی دریغانه به وبلاگ نثار فرمودند، باید به عرضشون برسونم که کم کمک داشتم از انتخاب همکار برای وبلاگ پشیمون میشدم...
-
پایان انتظارها
شنبه 11 اسفندماه سال 1386 11:50
سلام. بالاخره انتظارها به پایان رسید!!!!!!!!.......... من امدم !!!!! میدونم خیلی منتظر اومدن من بودین به هر حال شرمنده که یکم دیر شد اما حالا که اومدم (حال کنین من اومدم).اسمم مشکوک ،مطالبی که مینویسم شاید به درد شما نخوره اما چون حال میکنم مینویسم راستی عضو گروه 3bنیز هستیم یکی از ۳نفر سران گروه وخیلی هم بچه باحالی...
-
واسه دوستای قدیمم
پنجشنبه 9 اسفندماه سال 1386 12:58
دوستای عزیز و بامرام و بامعرفت و قدیمیم سلام میدونم دل خوشی از من ندارین... اما امیدوارم منو ببخشین. به خاطر همه کوتاهی ها و بی معرفتی هایی که داشتم و توی این مدت طولانی اصلا بهتون سر نزدم ولی شما با محبت خودتون شرمنده ام کردین... من عوض شدم؛ خیلی زیاد. و تقریبا همه چیزم رو هم عوض کردم. اسمم (که گذاشتم پرستیژ)، تیپم،...
-
من افسانه ام موش دارد!!
پنجشنبه 9 اسفندماه سال 1386 12:50
خب بالاخره شاهد اکران فیلم زیبا و دیدنی من افسانه ام محصول ۲۰۰۷ امریکا در سینمای تالار وحدت دانشگاه بودیم.... روزهای سه شنبه و چهارشنبه همین هفته گذشته این فیلم دو بار اکران شد و هر بار با استقبال بی نظیر دانشجوهای عزیز مواجه شد به طوری که دو طبقه سالن کاملا پر شد و نگرانی مسئولین از سرریز کردن دوستان از طبقه دوم...
-
از دانشگاه
یکشنبه 5 اسفندماه سال 1386 14:06
بیاین یه گذری هم داشته باشیم به دانشگاه! میگن بین المللی شده، دانشگاه باهنر کرمان رو میگم، ولی ما که چیزی ازش ندیدیم. از اواسط ترم پیش یهو دیدیم تو دانشگاه بلوایی شد و افتادن به جون فضاهای سبز دانشگاه که دستی به سر و روشون بکشن... حالا خداوکیلی بهار که بشه، دیگه کسی نمیتونه میدون وحدت و باغچه ها و خصوصا Love Street رو...
-
از کجا؟
یکشنبه 5 اسفندماه سال 1386 14:05
بابا دیگه ای ول دارین به خدا! من یکی که دیگه تسلیمم. ولی خدایی موندم این همه حرف رو از کجاتون در می آرید؟ ولی دیگه بیخیالم، مثل ترم اول! یعنی این موضوع دیشب تصویب شد وقتی که با رسوا و مشکوک جلسه داشتیم. منم که یه خرده داغ کرده بود آسه آسه کوتاه اومدم.... دیگه هم نمیخوام در این موارد حرفی بزنم! اینقدر حرف درآرید تا...
-
برای شماست!
جمعه 3 اسفندماه سال 1386 12:17
قبلا در این مکان مطلبی برای شما نصب شده بود... امضاء: پرستیژ
-
دانشگاه هم دانشگاه های قدیم!
جمعه 3 اسفندماه سال 1386 11:17
یادش بخیر! چه زود گذشت... اون موقع ها که ما دانشجو بودیم (سال ۴۰، ۴۲ تقریبا) اصلا دانشگاه ها اینجوری نبود که! خیلی افتضاح بود...! اون موقع ها وقتی میدونستی باید درس ایکس و ایگرگ رو توی این ترم برداری، ۱۰۰ درصد این دوتا با هم تداخل داشتن، اما الان چی؟ استغفرالله! اصلا تداخلی در کار نیست. حتی درسای ترم بعدیت هم با درسای...
-
ضرب المثل
جمعه 3 اسفندماه سال 1386 10:37
میازار موری که دانه کش است که جان دارد و جانم به قربانت ولی حالا چرا عاقل کند کاری که باز آید به کنعان، غم مخور. کلبه احزان شود روزی ز سر سنگ عقابی با عقاب به هوا برخاستن توانستن است و غاز با غاز همسایه مرغ است... دوستیِ من و تو مانند میخ طویله ایست که هیچ کره خری قادر به کندن آن نیست! ادامه دارد! امضاء: پرستیژ
-
بخند
جمعه 3 اسفندماه سال 1386 10:26
آدمک آخر دنیاست، بخند آدمک مرگ همین جاست، بخند دست خطی که تو را عاشق کرد شوخی کاغذی ماست، بخند آدمک مست نشی گریه کنی کل دنیا سراب است، بخند اون خدایی که بزرگش خواندی به خدا مثل تو تنهاست، بخند امضاء: یه دوست
-
چشم نداری یا عقل؟
جمعه 3 اسفندماه سال 1386 10:22
حواست به منه یا نه؟ آره با توام، خودِ خودِ تو.... تو که چشم داری زیر میز کتابخونه و پشت درختهای لاو استریت رو هم میبینی، ولی چشم نداری که یه نگاهی به خودت بندازی و احتمالا چیزایی که داری واسه خودت توی اون دنیا آماده می کنی... البته شایدم عقل نداری، که خداوند خودش به نادونهایی مثل تو وعده قشنگی داده: هیزم آتش جهنم! آخه...
-
کلاسهای تشکیل نشده!
دوشنبه 29 بهمنماه سال 1386 12:37
قاعدتا در هفته دوم دانشگاه از لحاظ آموزشی هستیم اما به تجربه ثابت شده که اواسط هفته سوم اصولا اوایل هفته اول دانشجویی و خصوصا اساتیدی شده! با این حساب وقتی که استادت از مدیران رده بالای بورس هم باشه دیگه نباید انتظار داشته باشی که کلاست تشکیل بشه! خدا خیرش بده که اقلا من بازی استقلال رو دیدم (که خدا رو شکر برد!!) جالب...
-
شروع می کنیم
یکشنبه 28 بهمنماه سال 1386 13:02
با سلام! شروع به کار رسمی وبلاگ اکسیژن را اعلام می کنیم.... زین پس با شما خواهیم بود ....